چهارشنبه

Entry for 01 Sep 2010

به بهانه ی حضور در شبکه نمایش خانگی








نگاهی به فیلم های "عیار 14" ، "نسل جادویی"، "شبانه" و "سنتوری"


بعد از آن سيل فيلم‌هاي نازل، که حتي در سطح آثار سينمايي هم نبوده‌اند حالا نوبت فيلم‌هايي رسيده که ارزش خريدن و ديدن دارد، چهار فيلم «نسل جادويي»، «شبانه»، «عيار14» و «سنتوري» فيلم‌هايي هستند که تازگي به‌شبکه نمايش خانگي آمده‌اند. در اينجا نگاهي هرچند مختصر به اين آثار خواهيم داشت.







نسل جادويي


با نگاهي خوش بينانه بهترين فيلم ايرج کريمي است. ايده بسيار خوبي دارد، داستان جوان‌هايي که با وجود تمام توانايي‌ها هيچ کار مفيدي نمي‌کنند حتي از توانايي هايشان هم استفاده نمي‌کنند. اما همين ايده بي‌نظير در اجرا خوب در نيامده است البته اين موضوع در 20 دقيقه پاياني بيشتر خودش را نشان مي‌دهد به‌طوري که آشکارا فيلم افت مي‌کند و اين افت نه از فيلمنامه بلکه از اجراست. به سکانس‌هاي پاياني در داخل خانه توجه کنيد، ميزانسن‌هاي شلخته به‌طوري که حتي تعدد بازيگران موجب شلوغي زياد صحنه شده بدون اين که به آنها توجهي صورت گيرد، فقط در صحنه حاضر هستند! همين سکانس‌ها خود نشان دهنده اين است که يک منتقد خوب بجز موارد خاص نمي‌تواند يک کارگردان خوب هم باشد. اما باز هم مي‌گويم نسل جادويي فيلم خوبي است، بهترين فيلم ايرج کريمي...






شبانه


همان فيلمي است که بايد عليمحمدي و بنکدار بعد از چندين مستند بي‌نظير مي‌ساختند.اين دو کارگردان که از شاگردان محمدرضا اصلاني هستند بسيار تحت تاثير او کار مي‌کنند و البته اين خود نعمت بزرگي محسوب مي‌شود.اين فيلم از لحاظ فرم بي‌نظير است در چند سکانس به دستاورد‌هايي رسيده‌اند که در سينماي ايران به خاطر نمي‌آورم، بازي با نور و نوع چينش صحنه و به‌طور کلي اشرافشان بر ميزانسن‌ها باورکردني نيست اما اين داستان کشش چنين فرمي را ندارد يا اين فرم براي اين داستان نيست!


شايد بهتر است اين فيلم را فقط فيلم فرم بدانيم و از تصاويرش لذت ببريم که البته قبول اين مسئله هم در سينماي ايران کمي سخت است اما خوشحالم که «شبانه» اين مشکل را حل کرده است، فرم و داستان به يک استانداردي رسيده‌اند که مي‌شود هم از تصاوير لذت برد هم داستان را دنبال کرد. اين دو کارگردان فرم گرا ترين کارگردان‌هاي سينماي ايران هستند!






عيار 14


در اين که نسبت به "نفس عميق" يک نزول وحشتناک است شکي نيست، اما همين ايده اقتباس از فيلم "ماجراي نيمروز" کار جسورانه‌اي است فارغ از اين که خوب درآمده يا نه.


"عيار14" حسن‌هايي دارد که در مقابل معايبش خيلي کم رنگ شده است.


خيلي رو حرف مي‌زند (رو حرف زدن مشکلي نيست ولي اين که بخواهد اين موضوع را انکار کند مشکل است )، منطق فيلم قابل باور نيست، رويارويي ديرباز با پورسرخ نه تنها گل درشت شده است بلکه باورناپذير هم هست. ريتمش به قدري کند است که نيمه دوم فيلم کمي آزار دهنده مي‌شود، بازي‌ها هم کمي اغراق اميز است مخصوصا فروتن. همه اينها را در مقابل آن حرف‌هاي ديرباز به پورسرخ که بيشتر به سريال‌هاي تلوزيوني شبيه است قرار دهيد و ببينيد که چرا اين فيلم، خوب از کار در نيامده است و مهم ترين ايراد، دلتنگ کردن بيننده براي ديدن فيلمي ديگر از عباس کيارستمي، تاثير نماي پاياني با موسيقي آداجيو آلبينوني به اندازه تمام فيلم است.






سنتوری


بي شک مهم ترين فيلم نمايش خانگي است. بعد از سه‌سال حالا به‌ طور قانوني عرضه شده و مي‌توان با خريدن آن به داريوش مهرجويي اداي دين كرد. اما «سنتوري» فيلم خيلي خوبي نيست. از مردي که «هامون» و «اجاره نشين‌ها» را در کارنامه دارد اين فيلم اثري معمولي به نظر مي‌رسد. «سنتوري» تصوير درستي از هيچ چيز نمي‌دهد: نه تصويرش از جامعه تصوير درستي است نه سيماي يک هنرمند را به خوبي به تصوير کشيده است. همان طور که خود را از برخي خط قرمزها جدا کرده از جزئيات هم فاصله گرفته است. فراز‌ها و فرود هايش درست و قابل باور نيست. سنتوري همان اندازه مديون موسيقي است که «هامون» مديون فيلمنامه. به اين گفته توجه کنيد، «سنتوري» فيلمي است وابسته به موسيقي. بدون آن «سنتوري» هم شکل نمي‌گيرد و اين وابستگي مهم ترين مشکل فيلم است حال آن که همين موسيقي در فيلم کارکرد درستي ايفا نمي‌کند. ديگر از آن ميزانسن‌هاي حساب شده کارهاي قبلي مهرجويي هم خبري نيست، نمودي از اين گفته را در سکانس‌هايي مي‌بينيد که علي در جمع معتاد‌ها قرار مي‌گيرد. همه مي‌دانيم که مهرجويي استاد ميزانسن‌هاي شلوغ است اما در اين سکانس‌ها ديگر از آن نظم و کنترل بازيگران خبري نيست و بيشتر تاکيد بر احساسات در دستور کار قرار گرفته است. اما بايد اين را هم گفت که «سنتوري» يک فيلم کاملا موج برانگيز است. از همان ابتداي نمايشش در جشنواره، موج عظيمي به راه انداخت و البته مخالفان خود را هم دارد.

سينا حبيبی

منبع: تهران امروز

هیچ نظری موجود نیست: